معنی فارسی restructure
B2دوباره سازماندهی کردن، تغییر در ساختار و سازماندهی مجدد یک سیستم یا نهاد.
To alter the structure or organization of something.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
A reorganization.
verb
معنی(verb):
To change the organization of.
معنی(verb):
To modify the terms of a loan, providing relief to a debtor who would otherwise be forced to default.
example
معنی(example):
شرکت تصمیم گرفت تا بخش‌های خود را برای افزایش کارایی دوباره سازماندهی کند.
مثال:
The company decided to restructure its departments for better efficiency.
معنی(example):
ما باید برنامه خود را برای رسیدن به مهلت‌های جدید دوباره سازماندهی کنیم.
مثال:
We need to restructure our plan to meet the new deadlines.
معنی فارسی کلمه restructure
:
دوباره سازماندهی کردن، تغییر در ساختار و سازماندهی مجدد یک سیستم یا نهاد.
