معنی فارسی reswim

B1

دوباره شنا کردن بعد از توقف یا یک وقفه.

To swim again after stopping or resting.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت پس از استراحت دوباره در مسابقه شنا کند.

مثال:

He decided to reswim the race after resting.

معنی(example):

او به دلیل شرایط نامناسب قبلاً مجبور به دوباره شنا کردن شد.

مثال:

She had to reswim due to poor conditions earlier.

معنی فارسی کلمه reswim

: معنی reswim به فارسی

دوباره شنا کردن بعد از توقف یا یک وقفه.