معنی فارسی resynchronization
B2بازهمزمانسازی، عملی است که در آن سیستمها یا دادهها را دوباره به حالت هماهنگ میآوریم.
The process of synchronizing something again, often used in technology or data management.
- NOUN
example
معنی(example):
بازهمزمانسازی دادهها موفقیتآمیز بود.
مثال:
The resynchronization of the data was successful.
معنی(example):
ما به یک بازهمزمانسازی سیستمها نیاز داریم.
مثال:
We need to perform a resynchronization of the systems.
معنی فارسی کلمه resynchronization
:
بازهمزمانسازی، عملی است که در آن سیستمها یا دادهها را دوباره به حالت هماهنگ میآوریم.