معنی فارسی retardate
B1به معنای کاهش یا کند کردن سرعت یک فرآیند یا واکنش.
To slow down the progress of something.
- noun
noun
معنی(noun):
A retarded person; a person with retardation.
example
معنی(example):
دانشمند توضیح داد که چگونه برخی مواد شیمیایی میتوانند سرعت واکنش را کند کنند.
مثال:
The scientist explained how certain chemicals can retardate the reaction speed.
معنی(example):
ما میخواهیم اثرات پیری بر روی پوست را کند کنیم.
مثال:
We want to retardate the effects of aging on the skin.
معنی فارسی کلمه retardate
:
به معنای کاهش یا کند کردن سرعت یک فرآیند یا واکنش.