معنی فارسی retardative
B1کاهشی یا کندکننده، اشاره به چیزهایی که سرعت پیشرفت یا عمل را کاهش میدهند.
Having a slowing or delaying effect.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این دارو اثر تخفیفی بر روی بیماری دارد.
مثال:
The medication has a retardative effect on the disease.
معنی(example):
برخی از درمانهای تخفیفی میتوانند بهبودی را طولانی کنند.
مثال:
Some retardative treatments can prolong recovery.
معنی فارسی کلمه retardative
:
کاهشی یا کندکننده، اشاره به چیزهایی که سرعت پیشرفت یا عمل را کاهش میدهند.