معنی فارسی retardatory
B2کندکننده، به معنای چیزی که روند پیشرفت را slows یا متوقف میکند.
Causing delay or hindrance to progress.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نظرات او تأثیر کندکنندهای بر پیشرفت تیم داشت.
مثال:
His comments had a retardatory influence on the team's progress.
معنی(example):
اقدامات کندکننده میتواند در شرایط خاص ضروری باشد.
مثال:
Retardatory measures can be necessary in certain situations.
معنی فارسی کلمه retardatory
:
کندکننده، به معنای چیزی که روند پیشرفت را slows یا متوقف میکند.