معنی فارسی retransfigure

B1

دوباره شکل دادن یا تغییر دادن فرم یا ظاهر چیزی.

To change or transform the appearance or form of something, especially in art or literature.

example
معنی(example):

هنرمند تصمیم گرفت تا مجسمه را دوباره شکل دهد تا ظاهری جدید پیدا کند.

مثال:

The artist decided to retransfigure the sculpture to give it a new appearance.

معنی(example):

پس از بررسی دقیق، او تصمیم گرفت داستانش را به ژانر متفاوتی دوباره شکل دهد.

مثال:

After careful consideration, she chose to retransfigure her story into a different genre.

معنی فارسی کلمه retransfigure

: معنی retransfigure به فارسی

دوباره شکل دادن یا تغییر دادن فرم یا ظاهر چیزی.