معنی فارسی retrust

B1

دوباره به شخصی اعتماد کردن، به ویژه پس از تجربه ناپسند یا از دست دادن اعتماد.

To give trust again after it has been broken or lost.

example
معنی(example):

بعد از آن حادثه، برای او دشوار بود که دوباره به او اعتماد کند.

مثال:

After the incident, it was hard for her to retrust him.

معنی(example):

او سعی کرد بعد از سوءتفاهم به دوستش دوباره اعتماد کند.

مثال:

He tried to retrust his friend after the misunderstanding.

معنی فارسی کلمه retrust

: معنی retrust به فارسی

دوباره به شخصی اعتماد کردن، به ویژه پس از تجربه ناپسند یا از دست دادن اعتماد.