معنی فارسی retune

B1

دوباره تنظیم کردن، به خصوص در مورد دستگاه‌های موسیقی یا فرکانس‌های رادیویی.

To adjust or recalibrate something, especially musical instruments or radio frequencies.

verb
معنی(verb):

To tune again.

مثال:

After the long first movement, the orchestra had to retune.

example
معنی(example):

ما باید گیتار را قبل از کنسرت دوباره کوک کنیم.

مثال:

We need to retune the guitar before the concert.

معنی(example):

رادیو باید دوباره تنظیم می‌شد تا سیگنالی واضح‌تر دریافت کند.

مثال:

The radio had to be retuned to get a clearer signal.

معنی فارسی کلمه retune

: معنی retune به فارسی

دوباره تنظیم کردن، به خصوص در مورد دستگاه‌های موسیقی یا فرکانس‌های رادیویی.