معنی فارسی reunfold

B1

دوباره باز کردن یا نشان دادن چیزی که قبلاً تا شده است.

To open or spread out something that was previously folded.

example
معنی(example):

لطفاً نقشه را دوباره باز کنید تا کل شهر را ببینید.

مثال:

Please reunfold the map to see the entire city.

معنی(example):

پس از تا کردن آن، او مجبور شد کاغذ را دوباره باز کند تا دوباره بخواند.

مثال:

After folding it away, he had to reunfold the paper to read it again.

معنی فارسی کلمه reunfold

: معنی reunfold به فارسی

دوباره باز کردن یا نشان دادن چیزی که قبلاً تا شده است.