معنی فارسی reunited

B1

دوباره بهرتمند شدن، به معنای ملاقات دوباره افرادی که مدتی از هم دور بوده‌اند.

Brought together again after being separated.

verb
معنی(verb):

To unite again.

مثال:

After ten years apart, the band will reunite.

adjective
معنی(adjective):

United again after being separated

example
معنی(example):

آنها پس از ده سال جدایی دوباره به هم پیوستند.

مثال:

They were reunited after ten years apart.

معنی(example):

این زوج در فرودگاه دوباره به هم رسیدند.

مثال:

The couple was reunited at the airport.

معنی فارسی کلمه reunited

: معنی reunited به فارسی

دوباره بهرتمند شدن، به معنای ملاقات دوباره افرادی که مدتی از هم دور بوده‌اند.