معنی فارسی reuniting
B1دوباره پیوستن، فرآیندی که در آن افرادی که از هم دور بودهاند، دوباره به هم ملحق میشوند.
The process of bringing people together again after being apart.
- verb
verb
معنی(verb):
To unite again.
مثال:
After ten years apart, the band will reunite.
example
معنی(example):
آنها پس از یک جدایی طولانی دوباره به هم میپیوندند.
مثال:
They are reuniting after a long separation.
معنی(example):
دوباره دیدن دوستان میتواند یک تجربه شاد باشد.
مثال:
Reuniting friends can be a joyful experience.
معنی فارسی کلمه reuniting
:
دوباره پیوستن، فرآیندی که در آن افرادی که از هم دور بودهاند، دوباره به هم ملحق میشوند.