معنی فارسی reuphold

B1

دوباره برقرار کردن، به معنای حفظ یا تأیید چیزی که قبلاً موجود بوده است.

To uphold or maintain something again, particularly principles or agreements.

example
معنی(example):

آن‌ها تصمیم گرفتند توافق قبلی را دوباره برقرار کنند.

مثال:

They decided to reuphold the previous agreement.

معنی(example):

اگر می‌خواهید نظم را حفظ کنید، باید قوانین را دوباره برقرار کنید.

مثال:

You must reuphold the rules if you want to maintain order.

معنی فارسی کلمه reuphold

: معنی reuphold به فارسی

دوباره برقرار کردن، به معنای حفظ یا تأیید چیزی که قبلاً موجود بوده است.