معنی فارسی revealment

B1

عمل یا فرایند فاش کردن یا نشان دادن چیزی.

The act of revealing or making something known.

example
معنی(example):

فاش شدن برنامه غیرمنتظره بود.

مثال:

The revealment of the plan was unexpected.

معنی(example):

فاش شدن بعد از ماه‌ها گمانه‌زنی صورت گرفت.

مثال:

The revealment came after months of speculation.

معنی فارسی کلمه revealment

: معنی revealment به فارسی

عمل یا فرایند فاش کردن یا نشان دادن چیزی.