معنی فارسی revendicate
B2فعل به معنای احقاق کردن، بازپسگیری یا طلب کردن چیزی که حق شخص است.
To claim or assert a right or title to something.
- VERB
example
معنی(example):
او به دنبال احقاق حقوقش در این مورد بود.
مثال:
He sought to revendicate his rights in the matter.
معنی(example):
پس از سالها، او بالاخره تصمیم گرفت مالکیت خود را احقاق کند.
مثال:
After many years, she finally decided to revendicate her property.
معنی فارسی کلمه revendicate
:
فعل به معنای احقاق کردن، بازپسگیری یا طلب کردن چیزی که حق شخص است.