معنی فارسی revertively

B1

به صورت برگشتی، به شیوه‌ای که به حالت قبلی بازگردد.

In a manner that involves returning to a previous state.

example
معنی(example):

او به طور برگشتی نسبت به آنچه در جلسه تصمیم‌گیری شد عمل کرد.

مثال:

He acted revertively to what was decided in the meeting.

معنی(example):

این سیاست می‌تواند به طور برگشتی به توافق‌های قبلی اعمال شود.

مثال:

The policy could be applied revertively to previous agreements.

معنی فارسی کلمه revertively

: معنی revertively به فارسی

به صورت برگشتی، به شیوه‌ای که به حالت قبلی بازگردد.