معنی فارسی revigour
B1بازیابی انرژی و نشاط، به ویژه بعد از خستگی یا کسالت
To restore energy or vitality, especially after fatigue or dullness.
- VERB
example
معنی(example):
بعد از یک استراحت طولانی، احساس سرزندگی کردم و آماده کار بودم.
مثال:
After a long rest, I felt revigoured and ready to work.
معنی(example):
قهوه صبحگاهی به من کمک کرد تا ذهن خستهام را دوباره سرزنده کنم.
مثال:
The morning coffee helped to revigour my tired mind.
معنی فارسی کلمه revigour
:
بازیابی انرژی و نشاط، به ویژه بعد از خستگی یا کسالت