معنی فارسی revivably
B1بهطور زنده یا قابل بازگشت، بهگونهای که توانایی احیای چیزی را داشته باشد.
In a manner that can revive or renew life or vitality.
- ADVERB
example
معنی(example):
این نقاشی میتواند زیبایی گمشده ساختمان تاریخی را دوباره زنده کند.
مثال:
The painting can revivably restore the lost beauty of the historic building.
معنی(example):
گلها هر بهار به شکلی زنده دوباره شکفته میشوند و رنگ را به باغها برمیگردانند.
مثال:
The flowers bloom revivably each spring, bringing color back to the gardens.
معنی فارسی کلمه revivably
:
بهطور زنده یا قابل بازگشت، بهگونهای که توانایی احیای چیزی را داشته باشد.