معنی فارسی rewardedly

B1

به شیوه‌ای که نشان‌دهندهٔ دریافت پاداش باشد.

In a way that indicates acknowledgment or reward for one's efforts.

example
معنی(example):

او پس از دریافت جایزه با احساس پاداش لبخند زد.

مثال:

He smiled rewardedly after receiving the award.

معنی(example):

او به خاطر سخت کار کردنش در رویداد به گونه‌ای پاداش یافته رفتار کرد.

مثال:

She acted rewardedly for her hard work during the event.

معنی فارسی کلمه rewardedly

: معنی rewardedly به فارسی

به شیوه‌ای که نشان‌دهندهٔ دریافت پاداش باشد.