معنی فارسی rewardably

B1

به نحو قابل پاداشی، به شکلی اشاره دارد که شایستهٔ پاداش باشد.

In a manner that deserves a reward; commendably.

example
معنی(example):

او به طرز قابل پاداشی بر روی پروژه‌اش سخت کار کرد.

مثال:

He worked rewardably hard on his project.

معنی(example):

او کارهایش را به طرز قابل پاداشی انجام داد تا رئیسش را تحت تأثیر قرار دهد.

مثال:

She completed her tasks rewardably to impress her boss.

معنی فارسی کلمه rewardably

: معنی rewardably به فارسی

به نحو قابل پاداشی، به شکلی اشاره دارد که شایستهٔ پاداش باشد.