معنی فارسی reweaved
B1به زمان گذشته و اصطلاح دوباره بافتن اشاره دارد.
Past tense of reweave; having woven something again.
- VERB
example
معنی(example):
او پتو را دوباره بافته تا سوراخها را درست کند.
مثال:
She reweaved the blanket to fix the holes.
معنی(example):
او سبد را دوباره بافت چون در حال خراب شدن بود.
مثال:
He reweaved the basket because it was falling apart.
معنی فارسی کلمه reweaved
:
به زمان گذشته و اصطلاح دوباره بافتن اشاره دارد.