معنی فارسی ribbonlike

B1

شبیه به ریبون، معمولاً در اشاره به شکل یا بافت.

Resembling or having characteristics similar to those of a ribbon; often used to describe shapes.

example
معنی(example):

گلبرگ‌های گل به شکل ریبون بودند.

مثال:

The flower petals were ribbonlike in their shape.

معنی(example):

او یک شال به شکل ریبون به دور گردنش بست.

مثال:

She wore a ribbonlike scarf around her neck.

معنی فارسی کلمه ribbonlike

: معنی ribbonlike به فارسی

شبیه به ریبون، معمولاً در اشاره به شکل یا بافت.