معنی فارسی right enough
B1به اندازه کافی درست، برای توصیف چیزی که به درستی کافی است.
Sufficiently correct or accurate.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
Certainly, indeed.
example
معنی(example):
او درباره پیشبینیهای آب و هوا درست بود.
مثال:
He was right enough about the weather predictions.
معنی(example):
تو خوب عمل کردی؛ این برای حالا کافی است.
مثال:
You did well; that is right enough for now.
معنی فارسی کلمه right enough
:
به اندازه کافی درست، برای توصیف چیزی که به درستی کافی است.