معنی فارسی rightforth
B1به سمت جلو و به طور مستقیم و بدون تأخیر.
Directly forward; in a straightforward manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بدون هیچ تردیدی به جلو رفت.
مثال:
He walked right forth without any hesitation.
معنی(example):
او نظرش را به طور واضح در طول بحث بیان کرد.
مثال:
She stated her opinion right forth during the discussion.
معنی فارسی کلمه rightforth
:
به سمت جلو و به طور مستقیم و بدون تأخیر.
