معنی فارسی rightness
B1درست بودن، حقیقت یا دقت از نظر اخلاقی یا منطقی.
The quality or state of being right; correctness, truth.
- noun
noun
معنی(noun):
The characteristic of being right; correctness.
معنی(noun):
The result or product of being right; something correct.
معنی(noun):
The property of being on, or moving toward, the right.
example
معنی(example):
درستی اعمال او برای همه واضح بود.
مثال:
The rightness of her actions was evident to everyone.
معنی(example):
باید درستی انتخابهای خود را در نظر بگیریم.
مثال:
We must consider the rightness of our choices.
معنی فارسی کلمه rightness
:
درست بودن، حقیقت یا دقت از نظر اخلاقی یا منطقی.
