معنی فارسی rimple
B1ریمپل، به حالت یا بافتی که چین و چروک دارد، اشاره میکند.
A quality characterized by wrinkles or ridges.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
درخت قدیمی پوست ریمپل داشت.
مثال:
The old tree had a rimple bark.
معنی(example):
او بافت ریمپل کاغذ قدیمی را متوجه شد.
مثال:
He noticed the rimple texture of the old paper.
معنی فارسی کلمه rimple
:
ریمپل، به حالت یا بافتی که چین و چروک دارد، اشاره میکند.