معنی فارسی riveled
B2چروک شده، به خصوص وقتی که تأثیراتی چون آب یا سایش وجود داشته باشد.
Creased or wrinkled, especially as a result of wear or exposure to elements.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کاغذ بعد از تماس با آب لبههای چروکی پیدا کرده بود.
مثال:
The paper had riveled edges after being in the water.
معنی(example):
پارچه از سالها استفاده چروک شده بود.
مثال:
The fabric was riveled from years of use.
معنی فارسی کلمه riveled
:
چروک شده، به خصوص وقتی که تأثیراتی چون آب یا سایش وجود داشته باشد.