معنی فارسی roadying

B1

فرایند یا فعالیت درگیر بودن در کارهای مرتبط با سفر و تجهیزات کنسرت‌ها.

The activity or experience of working as a roadie in the music industry.

example
معنی(example):

کار کردن به عنوان مسافر ممکن است سخت باشد اما در عین حال بسیار پاداش‌دهنده است.

مثال:

Roadying can be tough but also very rewarding.

معنی(example):

بسیاری از مردم به دلیل فرصت‌های سفر از کار کردن به عنوان مسافر لذت می‌برند.

مثال:

Many people enjoy roadying because of the travel opportunities.

معنی فارسی کلمه roadying

: معنی roadying به فارسی

فرایند یا فعالیت درگیر بودن در کارهای مرتبط با سفر و تجهیزات کنسرت‌ها.