معنی فارسی rockbound

B1

منطقه‌ای که در آن سنگ‌ها به طور مشخصی دور تا دور محصور شده‌اند.

Surrounded by or bound by rock, often referring to geographical features.

example
معنی(example):

ساحل سنگی در غروب آفتاب شگفت‌انگیز بود.

مثال:

The rockbound shoreline was stunning at sunset.

معنی(example):

او از ماجراجویی‌های سنگی вд沿 سواحل لذت می‌برد.

مثال:

She enjoyed rockbound adventures along the coast.

معنی فارسی کلمه rockbound

: معنی rockbound به فارسی

منطقه‌ای که در آن سنگ‌ها به طور مشخصی دور تا دور محصور شده‌اند.