معنی فارسی rodded
B2راد شدن، به عمل تقویت یا استحکام بخشی به یک ساختار اشاره دارد.
To reinforce or support by using rods or similar materials.
- VERB
example
معنی(example):
تیرک برای پشتیبانی راد شده بود.
مثال:
The rafter was rodded for support.
معنی(example):
تیم ساخت و ساز بنیاد را راد کرد تا ثبات را تضمین کند.
مثال:
The construction team rodded the foundation to ensure stability.
معنی فارسی کلمه rodded
:
راد شدن، به عمل تقویت یا استحکام بخشی به یک ساختار اشاره دارد.