معنی فارسی rolliest
B1فراهم کردن از لحاظ کیفیت بیشترین توانایی برای چرخیدن یا لغزیدن.
The superlative form of 'roll', indicating the highest degree of rolling ability.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آن تپه لغزندهترین تپه در پارک است.
مثال:
That hill is the rolliest one in the park.
معنی(example):
او لغزندهترین مسیر را برای اسکیت پیدا کرد.
مثال:
He found the rolliest pathway for skating.
معنی فارسی کلمه rolliest
:
فراهم کردن از لحاظ کیفیت بیشترین توانایی برای چرخیدن یا لغزیدن.