معنی فارسی rootedness

B2

ریشه‌داری، اشاره به عمق و استواری ارتباطات یا باورهایی در یک سیستم یا جامعه دارد.

The quality of being strongly established or grounded in a particular context.

noun
معنی(noun):

The state or quality of being rooted

example
معنی(example):

ریشه‌داری فرهنگ در سنت‌های آن منعکس شده است.

مثال:

The rootedness of the culture is reflected in its traditions.

معنی(example):

او ارزش ریشه‌داری تاریخچه خانواده‌اش را می‌داند.

مثال:

He values the rootedness of his family history.

معنی فارسی کلمه rootedness

: معنی rootedness به فارسی

ریشه‌داری، اشاره به عمق و استواری ارتباطات یا باورهایی در یک سیستم یا جامعه دارد.