معنی فارسی rosily
B1به صورت شاد، به طوری که نشاندهنده خوشی و شادابی باشد.
In a cheerful or rosy manner, indicating joy and brightness.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با شادی از باغ گل عبور کرد.
مثال:
She walked rosily through the flower garden.
معنی(example):
خورشید با نوری شاداب بر روی چمنهای سبز درخشید.
مثال:
The sun shone rosily on the green grass.
معنی فارسی کلمه rosily
:
به صورت شاد، به طوری که نشاندهنده خوشی و شادابی باشد.