معنی فارسی roundedly
B1به طور غیرمستقیم یا ملایم، به نحوی که به وضوح مشخص نباشد.
In a manner that is indirect or tactful.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور گرد به نشانه تأیید سرش را تکان داد.
مثال:
She nodded roundedly to show her agreement.
معنی(example):
او به طور گرد صحبت کرد و از هر گونه انتقاد تند خودداری کرد.
مثال:
He spoke roundedly, avoiding any harsh criticism.
معنی فارسی کلمه roundedly
:
به طور غیرمستقیم یا ملایم، به نحوی که به وضوح مشخص نباشد.