معنی فارسی roundmouthed

B1

اشیایی که دهانه یا ورودی گرد دارند.

Having a rounded mouth or opening; often describes containers.

example
معنی(example):

گلدان دارای دهانه گردی است که آن را شیک می‌کند.

مثال:

The vase has a roundmouthed opening that makes it stylish.

معنی(example):

او یک بطری دهانه گرد برای مجموعه‌اش خرید.

مثال:

He bought a roundmouthed bottle for his collection.

معنی فارسی کلمه roundmouthed

: معنی roundmouthed به فارسی

اشیایی که دهانه یا ورودی گرد دارند.