معنی فارسی rubiconed

B1

به معنای عبور از یک مرحله کلیدی یا تصمیم‌گیری است که عواقب غیرقابل برگشتی دارد.

Refers to having crossed a critical point that has significant and irreversible consequences.

verb
معنی(verb):

Especially in bezique and piquet: to defeat a player who has not achieved the rubicon.

example
معنی(example):

او با ترک شغلش بدون داشتن شغل دیگری، موقعیت را روبیکون‌وار کرد.

مثال:

He rubiconed the situation when he quit his job without another lined up.

معنی(example):

تصمیمی که او گرفت، آینده‌اش را روبیکون‌وار کرد و به فرصت‌های غیرمنتظره‌ای منجر شد.

مثال:

The decision he made rubiconed his future, leading to unexpected opportunities.

معنی فارسی کلمه rubiconed

: معنی rubiconed به فارسی

به معنای عبور از یک مرحله کلیدی یا تصمیم‌گیری است که عواقب غیرقابل برگشتی دارد.