معنی فارسی ruddily

B1

به معنای به رنگ قرمز یا سرخ و شاداب.

In a ruddy manner; referring to a healthy red color.

adverb
معنی(adverb):

In a ruddy way; with red colour.

example
معنی(example):

او با چهره‌ای سرخ به او لبخند زد.

مثال:

He smiled at her ruddily.

معنی(example):

او وقتی تعریف شد، با چهره‌ای سرخ شرم کرد.

مثال:

She ruddily blushed when complimented.

معنی فارسی کلمه ruddily

: معنی ruddily به فارسی

به معنای به رنگ قرمز یا سرخ و شاداب.