معنی فارسی ruddle
B1رنگ دانهای قرمز که معمولاً برای نشانهگذاری یا رنگآمیزی استفاده میشود.
A red pigment traditionally made from clay, often used in agriculture.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
A form of red ochre sometimes used to mark sheep.
معنی(noun):
Ruddiness; red coloration.
verb
معنی(verb):
To mark something with red ochre.
معنی(verb):
To raddle or twist.
example
معنی(example):
کشاورزان از ردله برای نشانهگذاری بر روی گوسفندان خود استفاده میکنند.
مثال:
Farmers use ruddle to mark their sheep.
معنی(example):
ردله، رنگدانهای قرمز است که در کاربردهای مختلف استفاده میشود.
مثال:
Ruddle is a red pigment used in various applications.
معنی فارسی کلمه ruddle
:
رنگ دانهای قرمز که معمولاً برای نشانهگذاری یا رنگآمیزی استفاده میشود.