معنی فارسی ruiniform
B2به شکل ویرانه، چیزی که به حالت ویران درآمده یا شبیه به ویرانی باشد.
Having the form of ruins.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ویرانهها ظاهری ویرانشکل داشتند که باستانشناسان را جذب کرد.
مثال:
The ruins had a ruiniform appearance that intrigued archaeologists.
معنی(example):
این اثر تاریخی به خاطر ویژگیهای ویرانشکل آن یادداشت شد.
مثال:
The artifact was noted for its ruiniform characteristics.
معنی فارسی کلمه ruiniform
:
به شکل ویرانه، چیزی که به حالت ویران درآمده یا شبیه به ویرانی باشد.