معنی فارسی runabout
B1خودرویی کوچک و سبک که معمولاً برای سفرهای کوتاه و شهری استفاده می‌شود.
A small vehicle or boat designed for short trips.
- noun
noun
معنی(noun):
Any of several small vehicles, especially a small motor car for use on short journeys.
معنی(noun):
A motor car having a single row of seats.
معنی(noun):
A light, open, American horse-drawn vehicle with four large wheels.
معنی(noun):
A gadabout or vagabond.
example
معنی(example):
او یک خودروی کوچک برای سفرهای آخر هفته خرید.
مثال:
He bought a small runabout for weekend trips.
معنی(example):
این خودرو کوچک برای جابه‌جایی در شهر عالی است.
مثال:
The runabout is perfect for navigating the city.
معنی فارسی کلمه runabout
:
خودرویی کوچک و سبک که معمولاً برای سفرهای کوتاه و شهری استفاده می‌شود.
