معنی فارسی runkle

B1

چین و چروک بر روی سطح، به ویژه در پوست یا مواد.

A wrinkle or creased area, especially in fabric or skin.

example
معنی(example):

پیرمرد یک چین و چروک داشت که او را عاقل نشان می‌داد.

مثال:

The old man had a runkle that made him look wise.

معنی(example):

چین و چروکی در بافت آن را مقاوم‌تر کرد.

مثال:

A runkle in the fabric made it more durable.

معنی فارسی کلمه runkle

: معنی runkle به فارسی

چین و چروک بر روی سطح، به ویژه در پوست یا مواد.