معنی فارسی saboted

B1

خراب شده، به عمل خراب کردن یک فعالیت یا عملیات اشاره دارد.

Having been deliberately harmed or undermined.

adjective
معنی(adjective):

Of a projectile: held in place by a sabot.

example
معنی(example):

این مأموریت توسط یک منبع داخلی خراب شد.

مثال:

The mission was sabotaged by an inside source.

معنی(example):

او احساس کرد که تلاش‌هایش توسط تیمش خراب شده است.

مثال:

She felt that her efforts had been saboted by her team.

معنی فارسی کلمه saboted

: معنی saboted به فارسی

خراب شده، به عمل خراب کردن یک فعالیت یا عملیات اشاره دارد.