معنی فارسی salay

B2

نوعی غذا که معمولاً از ترکیب مواد مختلف تهیه می‌شود و در فرهنگ‌های متفاوت محبوب است.

A dish that is commonly prepared using various ingredients and popular in different cultures.

example
معنی(example):

سالای یک غذا محبوب در برخی فرهنگ‌ها است.

مثال:

The salay is a popular dish in some cultures.

معنی(example):

آنها در مراسم جشن سالای سرو کردند.

مثال:

They served salay at the festive occasion.

معنی فارسی کلمه salay

: معنی salay به فارسی

نوعی غذا که معمولاً از ترکیب مواد مختلف تهیه می‌شود و در فرهنگ‌های متفاوت محبوب است.