معنی فارسی salivary

B1 /ˈsælɪˌvɛɹi/

مربوط به آب دهان یا غددی که آب دهان تولید می‌کنند.

Relating to saliva or the glands that produce saliva.

noun
معنی(noun):

A salivary gland.

adjective
معنی(adjective):

Relating to saliva.

example
معنی(example):

غدد بزاقی آب دهان تولید می‌کنند.

مثال:

Salivary glands produce saliva.

معنی(example):

سیستم بزاقی برای خوردن ضروری است.

مثال:

The salivary system is essential for eating.

معنی فارسی کلمه salivary

: معنی salivary به فارسی

مربوط به آب دهان یا غددی که آب دهان تولید می‌کنند.