معنی فارسی salvably
B1به گونهای که قابل نجات باشد، به طوری که بتواند به وضعیتی بهتر تغییر کند.
In a manner that can be saved or rescued.
- ADVERB
example
معنی(example):
این پروژه میتواند به طور قابل نجات دوباره طراحی شود تا با استانداردهای جدید ما مطابقت داشته باشد.
مثال:
The project can be salvably redesigned to meet our new standards.
معنی(example):
او بحران را به طور قابل نجات مدیریت کرد و اطمینان حاصل کرد که ضررها حداقل باشند.
مثال:
He handled the crisis salvably, ensuring minimal losses.
معنی فارسی کلمه salvably
:
به گونهای که قابل نجات باشد، به طوری که بتواند به وضعیتی بهتر تغییر کند.