معنی فارسی salvoing

B1

عمل سالو کردن یا آزاد کردن همزمان موشک‌ها یا ایده‌ها.

The process of firing or launching something in a series or all at once.

example
معنی(example):

سالوی آتش‌بازی‌ها نمایش بصری خیره‌کننده‌ای ایجاد کرد.

مثال:

Salvoing the fireworks created a stunning visual display.

معنی(example):

آنها در جلسه طوفان فکری ایده‌های خود را سالو می‌کردند.

مثال:

They were salvoing their ideas during the brainstorming session.

معنی فارسی کلمه salvoing

: معنی salvoing به فارسی

عمل سالو کردن یا آزاد کردن همزمان موشک‌ها یا ایده‌ها.