معنی فارسی sandaled
B1صندل پوشیدنی که به عنوان نشانهای بر روی پا استفاده میشود، معمولاً در فصلهای گرم.
To be wearing sandals, especially characterized by an open design.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Wearing a sandal or sandals.
example
معنی(example):
او برای مهمانی تابستانی با رنگهای زنده صندل پوشیده بود.
مثال:
He was sandaled in bright colors for the summer party.
معنی(example):
او ترجیح میداد صندل بپوشد تا کفشهای بسته.
مثال:
She preferred being sandaled rather than wearing closed shoes.
معنی فارسی کلمه sandaled
:
صندل پوشیدنی که به عنوان نشانهای بر روی پا استفاده میشود، معمولاً در فصلهای گرم.