معنی فارسی sandling

B1

گونه‌ای از پرنده یا جانور کوچک که در مناطق شنی زندگی می‌کند.

A term often used to describe a small sand-dwelling animal or bird.

example
معنی(example):

شن‌کودکی به سرعت در سواحل در رفت و آمد بود.

مثال:

The sandling scurried across the shore.

معنی(example):

من یک شن‌کودک را در نزدیکی حوضچه‌های جزر و مدی دیدم.

مثال:

I spotted a sandling playing near the tide pools.

معنی فارسی کلمه sandling

: معنی sandling به فارسی

گونه‌ای از پرنده یا جانور کوچک که در مناطق شنی زندگی می‌کند.