معنی فارسی sapphiric

B2

مواردی که به رنگ آبی مانند سنگ‌های قیمتی سافیر اشاره دارد.

Relating to or resembling sapphire, often used to describe a deep blue color.

example
معنی(example):

سنگ جواهر sapphiric در حلقه به زیبایی نور را جذب کرد.

مثال:

The sapphiric gemstone caught the light beautifully in the ring.

معنی(example):

چشمان sapphiric او او را به یاد اقیانوس‌های عمیق انداخت.

مثال:

Her sapphiric eyes reminded him of deep oceans.

معنی فارسی کلمه sapphiric

: معنی sapphiric به فارسی

مواردی که به رنگ آبی مانند سنگ‌های قیمتی سافیر اشاره دارد.