معنی فارسی saugh

B1

کلمه ساغ به معنای تاب خوردن یا نوسان در زیر وزن یا فشار است.

To sway or bend under weight or influence.

example
معنی(example):

درخت زیر وزن برف شروع به ساغ شدن کرد.

مثال:

The tree started to saugh under the weight of the snow.

معنی(example):

او در حین زلزله احساس کرد که زمین زیر پایش ساغ می‌شود.

مثال:

He felt the ground saugh beneath his feet during the earthquake.

معنی فارسی کلمه saugh

: معنی saugh به فارسی

کلمه ساغ به معنای تاب خوردن یا نوسان در زیر وزن یا فشار است.